بسم الله الرحمن الرحیم
مطلب اساسی که درباره غدیر مطرح است بخشی به بحث تاریخی بر می گردد و بخشی هم به مسائل تفسیری و کلامی. آن قسمتی که به تاریخ بر می گردد بیش از هزار سال است که مورخان و غدیرپژوهان و مولفان در این زمینه سخن گفتند و کتاب نوشته اند و مطلب را به صورت بین الرشد درآوردند و شاید نیازی به بازگو کردن نباشد، البته ممکن است یک کسی مطلب بین الرشدی را هم انکار کند.
آنچه که در این نوبت ممکن است عرض بشود همان جریان تفسیری و کلامی غدیر است. ذات اقدس اله در قرآن کریم 2 اصل را به عنوان همگانی و همیشگی به ما ارائه داد: یکی اینکه فرمود سخن من قطع نمی شود ، منقطع الاول و یا منقطع الآخر نیست. وقتی بشریت به وجود آمد سخن الهی که وحی و رهبری است ظهور کرد. نه در گذشته این سخن مسبوق به عدم بود و نه در آینده مسبوق به عدم. فرمود: «و لقد وصلنا لهم القول» برای جوامع بشری من قول وحیانی خودم را متصل کردم.
این سنت الهی است، اختصاصی به عصر و نسلی ندارد که خدای سبحان کلام هدایتگر خود را مخصوص یک نسلی و یک ملتی قرار بدهد. این اصل اول.
اصل دوم این است که سخن الهی سخنگو می خواهد و لذا فرمود: «ارسلنا رسلنا تتری» این «تتری» مثل تقوی، تاء اش تبدیل شده از واو است، اصلش وتری بود. وتری یعنی متواتر. این تک تک وقتی کنار هم جمع شدند این وصل وصل ها کنار هم جمع شدند می شود متواتر.
فرمود من سخنگویان وحیم را به صورت متواتر فرستادم. پس اصل اول آن است که سخن الهی متصل است، اصل دوم آن است که سخنگویان الهی مستمرند.
منظور از رسل، تنها کسی نیست که بالاصاله رسالت خاص داشته باشد. آن هایی که فاصله های خاصی را بین انبیا پر می کردند برخی از این ها امام معصوم بودند، رسالت اصطلاحی را نداشتند ، بین هر پیغمبر و پیغمبر دیگر بسیاری از سخنگویان الهی جزء ائمه آن عصر بودند. بعد از وجود مبارک پیغمبر (ص) چون حضرت ختمی نبوت است، رسولی بعد از او نیست، نبی ای بعد از او نیست، کتاب او باید کتاب جامع الکلم باشد که تا روز قیامت این کتاب حرفی برای گفتن داشته باشد و کسانی هم باشند تا روز قیامت سخنگوی این کتاب آسمانی باشند، خود قرآن از آن جهت که جامع الکلم است، حرفش تمام شدنی نیست. بعد از پیغمبر (ص) اهل بیت عصمت و طهارت این سمت را دارند که سخنگویان قرآن کریم باشند، شاهد صدق این مطلب آن است که در بیان نورانی امیرالمومنین که در آستانه غدیر او هستیم فرمود قرآن کلام خداست، سخن می گوید «فاستنطقوه» اورا به حرف در بیاورید، «لن ینطق» با شما حرف نمی زند «و لکنی انبئکم عنه» من سخنگوی خدایم، از طرف خدا قرآن را به حرف در می آورم و معارف قرآن را استنباط می کنم و به شما می گویم. قرآن قول خداست و من سخنگوی خدا.
درتایید این مطلب علوی سخن نورانی امام سجاد (ع) است که در صحیفه سجادیه بخش های مربوط به قرآن آنجا عرض کرد خدایا قرآن را نازل کردی، اگر این قرآن را بر کوه نازل می کردی تحمل معارف قرآن برای کوه میسور نبود، ما می خواهیم کاری بکنیم و کاری انجام بدهیم که از کوه ساخته نیست. شما فرمودی « لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیته خاشعا متصدعا من خشیه الله» کوه نمی تواند بار معارف وحیانی قرآن را حمل کند، ما آماده ایم برای حمل این معارف. کاری می کنیم که از کوه ساخته نیست. بعد این مطلب را در 3 فصل خلاصه کرد.
فرمود فصل اول حقائق قرآن بود که به صورت وحی بر قلب مطهر پیغمبر (ص) نازل کردی. فصل دوم معانی قرآن و احکام و حکم قرآن بود که تفسیرش را به وجود مبارک پیغمبر (ص) آموختی و او را مبین قرآن قرار دادی و چنین فرمودی « لتبین للناس ما نزل الیهم» بعد از اینکه مقصود خداوند متعال در قرآن را به پیغمبر فرمودی آن پیغمبر از طریق علم الهی مبین قرآن شد. در فصل سوم و نوبت سوم حقایق قرآن و معارف قرآن و علوم وحیانی قرآن را به برکت آن حضرت از مسیر وحی و نبوت آن حضرت به ما الهام کردی و ما شدیم ملهم. این فصل را در بخش الهام فرا گرفتیم و کم کم سخنگوی قرآنیم.
بنابراین جریان غدیر سرفصل «لقد وصلنا لهم القول» است از یک سو «و ارسلنا رسلنا تتری» است از سوی دیگر. این ها سخنگویان وحی اند. جریان غدیر اختصاصی به حضرت علی بن ابیطالب (ع) ندارد بلکه روز ولایت است. اینکه مستحب است در این روز انسان بگوید خدای را شاکریم که ما را متمسک به حبل ولایت کرده است، اینکه در هنگام عقد اخوت می گوییم که خدا ما را در سایه اعتقاد به ولایت علی بن ابیطالب و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) از فوز خاص برخوردار بکند همه این ها نشانه آن است که جریان غدیر مربوط به اصل امامت و ولایت است و هیچ اختصاصی به شخص علی بن ابیطالب (ع) ندارد.
مطلب بعدی آن است که چرا انسان باید نیازمند کسی باشد که کلام الهی را مستقیما می گیرد و به او می رساند؟ سرش آن است که انسان را غیر از خدا نیافرید و غیر از خدا هم نمی تواند بپروراند. انسان یک موجودی است که هرگز نمی میرد، بلکه مرگ را می میراند. این ها جزء معارف نو و تازه وحی قرآنی است. انسان است که مرگ را می میراند ، نه مرگ انسان را. انسان هرگز با مردن نمی پوسد، از پوست به درمی آید و وارد برزخ می شود و وارد صحنه قیامت می شود و وارد بهشت می شود و «خالدین فیها ابدا» و هرگز مرگ به سراغ او نمی آید.
چنین انسان و چنین موجودی را باید فقط خدای او هدایت و راهنمایی کند. خدا که قرآن را فرستاد به همه ما بیان فرمود که من قرآن را آن طوری که باران را فرستادم ، نفرستادم. من قرآن را به زمین نیانداختم، آن طوری که قطرات باران را به زمین انداختم، بلکه قرآن یک حبل متینی است، آن را به زمین آویختم، نیانداختم. یک طرف این قرآن به دست خدای سبحان است، طرف دیگر این طناب به دست انسان است. مستحضرید که دست ما به مقداری که دامنه قرآن امتداد دارد و اوج قرآن تا بد «لدی الله» می رسد نخواهد رسید. یک انسان کاملی لازم است که از اوج تا حضیض، از فراز تا فرود به تعبیر عطار آگاه باشد و تمام این معارف را تلقی کند و به جامعه بشری الی یوم القیامه اعلام دارد.
بنابراین انسان نیازمند است که کسی او را هدایت کند که از طرف خدا باشد و کسی او را هدایت کند که این حبل متین را که آویخته الهی است، نه انداخته خدا ، و یک طرفش به دست بی دستی خداست از همه این ها باخبر باشد و علوم وحیانی را استنباط کند.
موجودات دیگر آن توان را ندارند که خلیفه الهی باشند و راهنمای دیگران. موجودات دیگر یا منقطع الاول هستند و یا منقطع الآخر. تنها موجودی که می تواند متصل و مستمر باشد از فرش تا عرش و از عرش تا فرش، از ملک تا ملکوت و جبروت و از جبروت و ملکوت تا ملک محیط باشد انسان است. موجودات دیگر یا منقطع الآخرند و یا منقطع الاول. اگر جماد و نبات و حیوانند این ها منقطع الآخرند. درست است که «الا الی الله تصیر الامور» همه به طرف خدا می روند اما همه به آن مراحل عالیه عروج ندارند مثل اینکه آب های باران در نهرها جمع می شود و همه نهرها به بحر می رسد اما بسیاری از این آب ها در همان لبه بحر ساکن می شوند.
اگر سیل خروشانی بیاید ممکن است خود را به وسط دریا برسانند و اگرنه بسیاری از این آب های نهرها در همان لبه دریا آرام می شود. انسان ها هم همین طورند. درست است که «الا الی الله تصیر الامور» اما این چنین نیست که جماد یا نبات یا حیوان ، این ها به آن مقام لدی اللهی باریابند. پس این ها منقطع الآخرند و هرگز به آن اوج نمی رسند.
فرشتگان الهی و مقربان درگاه ذات اقدس اله این ها منقطع الاولند. درست است در همان عالم تجرد ، حرکت تجردی یعنی تمثل حرکت داشته و رشدی دارند و ترقی دارند که مناسب با همان عالم باشد ولی منقطع الاولند. این ها دوران جماد و نبات و حیوان را طی نکردند و نگذراندند. از مزایای این نشئه بی خبرند.
بنابراین فرشته ها منقطع الاولند، جماد و نبات و حیوان منقطع الآخرند. تنها موجودی که از همه مصنوع شروع کرده، از «ملک یوم» شروع کرده ، از «تراب» شروع کرده و به مقام لدی اللهی می رسد همان انسان است که فقط مخصوصا درباره او ذات اقدس اله فرمود :«یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه» این در خصوص انسان است که با قدح و تلاش و کوشش و شتاب به لقاء الله بار می یابد و اگرنه موجودات دیگر این حالت را ندارند. اگر در قرآن فقط به انسان گفته شد «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه» به هیچ فرشته ای نگفت، زیرا آن ها بر اساس « و ما منا الا لهم مقام معلوم» به این منزلت بار نیافتند و موجودات دیگر هم که روشن است به این مقام بار نمی یابند برای آن است که انسان متصل الاول و متصل الآخر است.
چنین انسانی که خلیفه ذات اقدس اله است می تواند کلام الهی را به خوبی ادراک کند و کلام الهی را به خوبی بفهمد و هضم کند و حمل کند که هیچ تصدم و انفجاری همان طوری که بر کوه ها رخ می دهد بر او رخ ندهد و رهبری جامعه را هم بر عهده بگیرد. چنین خلیفه و انسان کاملی هرگز نمی میرد. این زیارت نورانی امیرالمومنین (ع) در روز غدیر که به برکت امام حسن عسکری از پدر بزرگوارش امام علی النقی (ع) به ما رسیده است را حتما مطالعه کنید. حتما این زیارت نامه را بخوانید. وجود مبارک امام هادی در انشاء زیارت های مبسوط ید طولایی دارد همان طوری که زیارت جامعه را با آن گسترش و عمق انشاء فرمود و از آن حضرت است، زیارت مبسوطی درباره وجود مبارک امیرالمومنین دارد در روز عید غدیر که آن هم بسیار عمیق و مبسوط است و وجود مبارک امام عسکری می گوید : پدرم امام هادی (ع) این زیارت را ایراد کرده است.
در آن زیارت درباره امیرالمومنین بسیاری از آیاتی که مربوط به آن حضرت است در این زیارت آمده. بسیاری از کمالاتی که در مورد شهداست در این آیات آمده. عرض کرد خدایا ائمه معصومین کسانی هستند که « الا عند ربهم یرزقون» این تعبیر را که در مورد شهداست درباره ائمه (ع) فرمود. تا آن هایی که مانند علی بن ابیطالب، حسن بن علی، حسین بن علی و وجود مبارک امام کاظم و سایر ائمه که به شهادت رسیده اند تطبیق بشود و یا آن هایی که به حسب ظاهر شهادت شان برای یک عده ای احراز نشده است. در مورد همین ها هم فرمود «احیاء عند ربهم یرزقون» یعنی خدای سبحان این ها را حی مرزوق می داند.
آنچه در سوره بقره و در سوره آل عمران آمده است که شهید حی مرزوق است دلیل بر انحصار نیست. شهید حی مرزوق است و نه هر کس حی مرزوق است شهید باشد. گرچه وجود مبارک امیرالمومنین (ع) هم از جهت شهادت حی مرزوق است و هم از جهت عصمت و طهارت و معنویت حی مرزوق است. این ذوالجناحین و ذوالسببین است همان طوری که ذو قبلتین بود و به 2 قبله نماز خواند از این دو جهت هم وجود مبارک حضرت امیر (ع) ذو حیاتین است و حی مرزوق است.
اگر حی مرزوق است ، استبشار هم دارد. حی مرزوق مرتب از خدای سبحان بشارت طلب می کند که راهیان راه آن ها در چه حد اند؟ « و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم». ایامی که انسان در مراسم غدیر شرکت می کند ان شاءالله جزء راهیان راه آن حضرت باشد و از استبشار وجود مبارک امیرالمومنین (ع) طرفی ببندد و نشاط حضرت را طلبا لمرضیه الله تحصیل کند که ذات اقدس اله به برکت نشاط آن حضرت از همه ما راضی و خشنود و خوشحال باشند.
من مجددا مقدم همه شما برادران و خواهران را گرامی می دارم ، رنج بلیغ و سعی بالغ برگزار کنندگان این همایش را ارج می نهیم و از خدای سبحان مسئلت می کنیم به برکت قرآن و عترت ، نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، ملت و مملکت ما را در سایه ولی اش از هر خطری محافظت بفرماید، امام راحل و شهدای انقلاب و جنگ را با انبیاء و اولیاء محشور بفرماید، بیداری اسلامی خاورمیانه را به برکت علی بن ابیطالب (ع) به اوج نهایی خود برساند و این نظام را تا ظهور صاحب اصلی آن از هر خطری محافظت بفرماید.
دشمن عقل
امام علی علیه السلام :
اَلْهَوى عَدُوُّ الْعَقْلِ؛
هواى نفس، دشمن خرد است.
شرح غرر: ج1، ص68